کاش همیشه آسمان ابری باشد

ساخت وبلاگ
روزهایی هست ، ساعتهایی و دقیقه هایی هست که فکر می کنی می شود ادم ها را عوض کرد ..... می توانی شعور برخورد را در آدمهایی که بیشعورند به وجود بیاوری ....اما این نا امید کننده ترین اتفاقی ست که هیچ وقت نمی افتد ...و تو هرگز موفق نمیشوی ....می شود کسی را که خواب است بیدار کرد اما کسی رو که خودش رو به خواب زده نمیشه بیدار کرد ..... امروز تمام توانم رو به کار بردم و با بیشعورترین ادمی که می تونست روزت رو خراب کنه وارد بحث شدم و اجازه دادم که کنترلم رو از دست بدم ..... یاد کتاب بیشعوری افتادم ( خاویر کرمنت ) و اینکه اون لحظه منم یک بیشعور بودم ، چرا که وارد بحث عبثی با یک بیشعور شده بودم ....اجازه دا کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : بیشعوری, نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 6 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:52

گاهی دلم می خواهد رویاهایم را از سرم بیرون بکشم و به واقعیت مبدلشان کنم ، رویاهای کوچکی و بهانه هایی برای حس خوب زندگی ، اینکه روزها و شبهایت تکراری و ملال انگیز نباشند و تنوعی هر چند کوچک در لحظه هایی از زندگی داشته باشی ، فارغ از نگاه و قضاوت دیگران ...که این خیال دیگران اگر نبودند ادمها راحت تر زندگی می کردند .بچه ها که می خوابند ، ارامشی عجیب در خانه حکفرما می شود ...سکوتی عمیق و من بال خیالم به پرواز درمی آید ...حیف از این روزهای محدودی که هوا خوب است ، نیست که بنشینم در حصار تنگ خانه و وقتم تلف شود ....دلم می خواست همان موقع کنار دریا باشم .... با هم رفتیم ، قدم زنان و با فراغ بال ....در کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : شیرین, نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 11 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:52

باران می بارید حال دلم ابری بودچتری نبودی برای دل بارانی ام با خودم فکر میکنم ، هی روزها و شبها می گذرند و هی من بزرگتر میشوم و هی پیر تر میشوم و هیچ کدام از رویاهای شیرین عاشقانه ام را ندیده ام ، ندیده ام گه دستم را بگیری و نوازشم کنی و ارامم کنی وقتی دلم طوفانی است ، ندیدم که گونه های خیس از گریه ام را با انگشتهایت پاک کنی و سرم را در اغوشت بگیری و بوی تنت آرامم کند ، ندیدم که توی گوشم جمله ی عاشقانه ای بگویی که تمام روحم به پرواز در اید و قلبم از حرارت تنت اتش بگیرد ، ندیدم که محکم در اغوشم بگیری و بگویی دوستت دارم برای تمام زندگجی ام ..... ندیدم و تمام رویاهای ندیده ام را اشک ریخته ام و با کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : دلنوشته, نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 4 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:52

فکرش را که میکنم میبینم با کلیات ذهنی خودت و با خلق و خوی روحی و چارچوب اخلاقی ات نمی شود با همه ی آدمها یک جور رفتار کرد ، اینجوری ادمهای بی ظرفیت از سر و کله ات بالا میروند و در هر رده ای که باشند از اخلاق و مهربانی ات سو استفاده می کنند ...حتی اگر کارگر خانه ات باشند ، ان وقت یادت می رود که استخدامش کرده ای که کارهای خانه ات را انجام دهد نه اینکه مخل روح و روانت شود ....... این روزها فکر می کنم چه اشتباه بزرگی کمرده ام که بعضی از خط و مرزها را شکسته ام که حالا باید بیایم و بنشینم و شاهد این روز باشم که منت کارگری که بکشم که باید کاری را برایم انجام دهد .....داشتم فکر میکردم چقدر ظرفیت ادمها کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : حماقت, نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:52

می میرم در زمستانی ترین فصل چشمهایت ، وقتی دقیه هی شصت بار ، به تعداد تک تک ثانیه هایی که در یک روز می گذرند ، صفحه شخصی ام را باز می کنم و پیامی از تو نیست ....هی می میرم و نمی دانم چه نیرویی ست که مرا دوباره به زندگی باز میگرداند ، ؟؟؟ خیلی دلم می خواهد یک بار برای همیشه روبرویت بنشینم و ازت بپرسم که من کجای این دنیای تو را پر کرده ام ؟؟؟؟که حجم عظیم دلتنگی هایم را نمیبینی. نمی بینی که این انتظار طولانی ذره ذره وجودم را در خود آب می کند .کاش اینهمه وابستگی نبود  ، آنوقت چمدانم را برمی داشتم و پر می کردم از دلخوریهای سالهای پیش و روزهای اکنونی که سرد می گذرند و دور میشدم ....آنقدر که دلت تنگ کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : میرم,انتظار,سرد, نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:52

داشتم فکر می کردم و از پله ها بالا می رفتم ، فکرها زوتر از من بالا می رفتند و در پاگرد پله ، همنجا که نفس تازه میکردم دوباره بهم رسیدیم ...... هادی می گفت بنزین ماشینم که به نصف میرسه اعتماد به نفسم رو برای رانندگی از دست میدم، انگار اعتمادی به نشانگر بنزین ماشین ندارم .......خواستم بگویم در این مدت هر چه از تو دیده ایم همین بی اعتمادی بوده و بس ، همین که به هیچ کس و هیچ چیز جز خودت و افکار و اعتقادات خودت اعتماد نداشته باشی ، دیگران را در برزخی فرو بردنی است بس ناجوانمردانه .... داشتم فکر میکردم اما من این میان چه روزهای زیادی را بدون انرژی و بدون انگیزه برای زندگی گذرانده ام ...چه روزهای بی کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : اعتماد,نفس, نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 8 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:52

پشت چراغ قرمز منتظر بودم ، داشتم با خودم می گفتم ای کاش آدمها قبل از رسیدن به چهار راه ، تکلیفمان را روشن کنند ، که می خواهند چپ بروند یا راست بروند یا همسیر ماهستند ،کاش ادم ها در رابطه شان روراست باشند و به محض تغییر مسیر چراغ راهنما بزنند و مسیرشان را مشخص کنند ، /ان وقت اینهمه ادم  دل دلواپس و نگران در جاده ها ی زندگی سرگردان نمی مانند . رابطه آدمها هم مثل رانندگی شان شده ، عشق سرعت و ویراژ رفتن و قانون شکنی .....آدمهایی با زرق و برق بسیار و فکرهای پوج و توخالی .... جقدر دلم را پشت چراغ های قرمز سرگردان مانده کرده ام .....دل کوچک و نازکم ....مرا ببخش مرا بخاطر تمام آن روزهایی که می توانستی کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : چراغ,قرمز, نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 11 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:52

بعضی آمها انقدر خیره به ادم نگاه می کنند که هول می کنم . مردهایی که زل می زنند توی چشمهای آدم و حرف میزنند ، آدم را عصبی می کنند .پلک نمی زنند ، انگار در این پلک زدن چیزی را از دست می دهند .... از ادمهایی که اینطوری ، بی هیچ پرده ای ، زل می زنند توی چشمهایم و حرف می زنند بدم می آید ...عصبی می شوم و گاهی از کوره در می روم ...دلم می خواهد بگویم که چی از جون چشمهام می خوای که اینجوری زل می زنی و پلک نمی زنی و حرف میزنی ....تو رو خدا زل نزنین توی چشمهای هر آدمی که می خوایید باهاش حرف بزنید . زل زدن دل می خواهد ، دلبر می خواهد ، خیره شدن به آدمهایی که نمی شناسیمشان اصلا خوب نیست ....عصبی شان می کنی کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : چشمها, نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 6 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:52

از یه جایی به بعد اونقدر خسته و آشفته ای که حتی حال و حوصله ی اعتراض کردن هم نداری و روزها و شبهایت را در اشفتگی ها و بی تابیهایت تقسیم میکنی .....تمام احساسات دست نیافتنی رادر خواب و رویاهای شبانه ات به تماشا می نشینی ..... زندگی خیلی غریب است ، با کسی که سالها در کنار هم آرمیده اید و احساس می کنی آنقدر از هم دورید که هیچ کدام از احساسات درونی هدیگه رو نمیشناسید ....غم انگیز تر انکه در روزمره گی ، و تکرار کلافه کننده ی روزها و شبها در تنهایی خودت ، دست و پا بزنی ..... چقدر سخت تر است اینکه در زندگی ات بعد از 15 سال احساس تنهایی کنی ..... حس غربتم از صبحهای زود که بیدار میشوم ، شروع می شود ....گویی یک تنه باید این حجم مسولیت رو به دوش بکشم ....گاهی با خودم فکر می کنم معنی زندگش مشترک برایم گنگ و نامفهوم شده .... دل زارم فغان کم کن ، تو اشک از دیدگان کم کن غم و ناله زجان کم کن ، وای چه ناله ها که از دل به راهت نمودم بغض می کنم و اشک هم راه خودش را پیدا نمی کند ........ خودم را به کوچه های ندانستن می زنم و قدم زنان رویاهای دست نیافته ام را مرور می کنم ....... برای تنهایی خودم ،برای روزها کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : از یه جایی به بعد بزرگ نمیشی,از یه جایی به بعد,از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی, پیر میشی, نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 17:05

خوب است یکی باشد که مضموم تمام شعرهایت باشد ، بهانه روزهایت و تنها دلیل شاعر شدنت .....خیلی خوب است یکی باشد که وقت دلتنگی سر بر شانه اش بگذاری و انقدر بی هیچ حرفی نوازشت کند تا تمام تلاطم وجودت آرام بگیرد ....خوب است عزیزم که اینهمه بهانه خوب باشد که تنها نباشی ...... خواستم برایت بنویسم اینهمه عشق که به پایش میریزی بی فایده است ، از چشمهایش هیچ شرابی تو را مست نمی کند و اشکهایت را پاک نخواهد کرد ...... خواستم برایش بنویسم که همینکه عاشق شدی ، باید پاتی جان کندنت هم بمانی ...... آنقدر باید رویاهایت را ببافی تا تن پوشی شوند برای روزهای تنهایی ات .......خواندم عاشق شدنت را و نتوانستم برایت بنویسم که نباش ....آدم باش و زندگی کن ....که عشق جز عذابی بیش نیست ..... روزهای رفته را ، شبهای رفته از دست را ، و تمام ثانیه های انتظار را به یاد می آورم ..... و طعم تلخ خستگی در تمام رگهای تنم می جوشد ..... حماقت فرو رفتن در خلسه ی زندگی که تو را آرام آرام در خود ته نشین کرده است ...... چقدر از هم دوریم ، خدای من ......چقدر من می نویسم و تو نمی خوانی ، چقدر من دلتنگ میشوم و تو نمی دانی ، جقدر من تنه کاش همیشه آسمان ابری باشد ...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همیشه آسمان ابری باشد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fgolhaekaghazi3 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 17:04